Wednesday, October 3, 2007

زندگي زيباست

در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم
در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند
در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود مي سازد
در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه انجام مي دهيم دوست داشته باشيم
در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق مي افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان مي دهند
در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بد ترين دشمن وي است
در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگي متوجه شدم كه بدون عشق مي توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد
در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نيز كه ميل دارد بخورد
در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتن كارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است
در 75 سالگي دانستم كه انسان تا وقتي فكر مي كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است ، دچار آفت مي شود
در 80 سالگي پي بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترين لذت دنيا است

در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيباست

زندگي زيباست

در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم
در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند
در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود مي سازد
در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه انجام مي دهيم دوست داشته باشيم
در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق مي افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان مي دهند
در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بد ترين دشمن وي است
در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگي متوجه شدم كه بدون عشق مي توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد
در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نيز كه ميل دارد بخورد
در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتن كارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است
در 75 سالگي دانستم كه انسان تا وقتي فكر مي كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است ، دچار آفت مي شود
در 80 سالگي پي بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترين لذت دنيا است

در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيباست

زندگي زيباست

در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم
در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند
در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود مي سازد
در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه انجام مي دهيم دوست داشته باشيم
در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق مي افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان مي دهند
در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بد ترين دشمن وي است
در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگي متوجه شدم كه بدون عشق مي توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد
در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نيز كه ميل دارد بخورد
در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتن كارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است
در 75 سالگي دانستم كه انسان تا وقتي فكر مي كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است ، دچار آفت مي شود
در 80 سالگي پي بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترين لذت دنيا است

در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيباست

Sunday, June 24, 2007

Release Your Stress

Here are some healthy habits you can integrate into your daily grind to free yourself from stress forever.

1. Cut the Caffeine: Caffeine stimulates the adrenaline release. Give up the cup of coffee and opt for the therapeutic benefits of caffeine-free herbal teas.

Or you can cut down on your caffeine intake by substituting green tea for coffee, which usually has 1/3 of the caffeine of a cup of coffee, but with the benefits of the antioxidant polyphenols.

2. Meditation: A daily meditation program is can be your number one method to decompress at the end of a busy day and release tension.

3. Take a Breather: Exhale the stress away. Specific exercises can detoxify your body and revitalize your being. Try this exercise, adapted from Chinese qigong and make your goal to slow down, smooth out, and deepen each breath.

With every exhalation, utter the word calm in your mind and breathe out the tension from a part of your body, starting from the top of your head and working your way down through each part of your body until you get to your feet. Release the remaining tension through your toes and the bottoms of your feet.

4. Cleanse the Clutter: Have you ever heard the saying that what you own soon owns you? Not only do these unnecessary items consume much of your energy for cleaning and maintenance, they also add to the clutter, making you disorganized and increasing your stress level. Cut back and let go. A good rule of thumb is that anything you haven't used in six months can be given away to charity.

5. Lighten Your Schedule: Cut back on the commitments in your calendar of events. If you are really scrambling for some free time, try writing in a day a week to just spend alone and relax...and stick to it!

6. Reframe Your Perspective: As you move through your day, pay attention to what causes you feelings of stress. Our response has much to do with how it will affect us; by reframing our perspective on stressful situations, we can often see that the danger is largely an illusion and maintain a calm frame of mind.

I hope you take some healthy steps toward reducing daily stress. I invite you to visit often and share your own personal health and longevity tips with me.

May you live long, live strong, and live happy!

-Dr. Mao

Saturday, February 17, 2007

Surviving

Seven things to avoid after eating

Don't drink tea - Because tea leaves contain a high content of acid.
This substance will cause the Protein content in the food we consume to
be hardened thus difficult to digest

Don't eat fruits immediately - Immediately eating fruits after meals
will cause stomach to be bloated with air. Therefore take fruit 1-2 hr
after meal or 1hr before meal

Don't loosen your belt - Loosening the belt after a meal will easily
cause the intestine to be twisted & blocked

Don't bathe - Bathing will cause the increase of blood flow to the
hands, legs & body thus the amount of blood around the stomach will
therefore decrease. This will weaken the digestive system in our
stomach

Don't walk about - People always say that after a meal walk a hundred
steps and you will live till 99. In actual fact this is not true.
Walking will cause the digestive system to be unable to absorb the
nutrition from the food we intake

Don't sleep immediately - The food we intake will not be able to digest
properly. Thus will lead to gastric & infection in our intestine

Don't smoke- Experiment from experts proves that smoking a cigarette
after meal is comparable to smoking 10 cigarettes chances of cancer is
higher...*mobin*

Tuesday, January 16, 2007

.............. پدر

چهارساله بودی:پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده
پنج ساله بودی:اون خیلی قوی وباهوشه
شش ساله بودی:پدرم از پدر تو باهوش تره
هفت ساله شدی:بابای من از بابای توقوی تره
هشت ساله شدی:همه چیز رو هم نمی دونه،خیلی چیزهارونمی دونه
ده ساله شدی:اون موقعها که پدرم پسر بچه بود همه چی فرق میکرد
دوازده ساله شدی:پدرم هیچی در اینمورد نمیدونه.پیر شده بچگیش یادش نمیاد
چهارده ساله شدی:زیاد حرفهای پدرم روتحویل نگیر ،خیلی پرته
هجده ساله شدی:درک نمیکنه!نمی شه هرحرفی رو بهش زد.شوت میزنه
بيست و يك ساله شدی:به طور مایوس کننده ای پدرم هیچی حالیش نیست
بيست و پنج ساله شدی:بد نیست ازش بپرسم نظرش دراین مورد چیه.هرچی باشه تجربه داره
سي ساله شدی:ترجیح می دم با پدرم مشورت کنم
چهل ساله شدی:موندم چطوری تونست از پس این کار بر بیاد.چقدر عاقله
پنجاه ساله شدی:حاضرم همه چیزمو بدم که پدربرگرده تا من بتونم باهاش حرف بزنم